به گزارش خبرنگار مهر، پتر اشتام متولد سال 1963 است و فارغالتحصیل رشتههای ادبیات انگلیسی و روانشناسی است. او قبل از سال 1990 که به عنوان نویسنده و روزنامهنگار مشغول به کار شد، مشاغل مختلفی را تجربه کرد. اولین رمان این نویسنده با نام «اگنس» پیش از این به فارسی ترجمه شده است.
شکست در زندگی روزمره، رنج زیادی به همراه ندارد اما تداومش، میتواند انسانها را مستاصل کند. پیتر اشتام در نوشتن داستان انسانهایی که دچار استیصال هستند، تبحر دارد. به عنوان مثال، دخترکی تنها در جنگل و کشیشی سرخورده که به پرندگان غذا میدهد، از شخصیتهای داستانی این نویسنده هستند.
«ماه یخزده» شامل 10 داستان کوتاه است این کتاب که مانند دیگر آثار ترجمه نشر افق، با خرید حق انتشار اثر و عقد قرارداد با نویسنده به فارسی ترجمه شده، با عنوان چهل و چهارمین کتاب از مجموعه «ادبیات امروز» نشر افق به چاپ رسیده است. «مهمانهای تابستانی»، «روال روزگار»، «شام پروردگار»، «در جنگل»، «ماه یخزده»، «زیبن شلفر»، «آخرین هنرمند رمانتیک»، «چمدان»، «رویاهای شیرین» و «کانی آیلند» عنوان داستانهای این کتاب هستند.
این کتاب در سال 2011 نامزد جایزه ادبی لایپزیک آلمان و جایزه ادبی سوئیس شد.
در قسمتی از داستان «ماه یخزده» از این کتاب میخوانیم:
وقتی درباره پروژهاش حرف میزد، کنارش ایستاده بودم و نمیتوانستم چهرهاش را ببینم، ولی صدایش پر انرژی و هیجانزده بود. گفت که آن زمین را سالها پیش خریده بود، ده هزار متر مربع به قیمت سی هزار دلار کانادایی، زمینی که راهی به دریاچه ندارد، ولی چون کنار جاده ی اصلی است، برای کسب و کارش خوب است. گفت که آخر ژانویه به هالیفاکس پرواز میکند و از آنجا باید دو ساعت رانندگی کند تا به زمینش برسد. گفت که یک سال پیش آنجا بود و آن ناحیه بسیار زیباست، کمی دورافتاده است، ولی امکانات زیادی دارد و بهشت شکارچیان و ماهیگیران است.
بیفر را نمیتوانستم در جنگلهای کانادا مجسم کنم. رنگش پریده بود و صورتش پُف کرده بود و چندان سالم به نظر نمیرسید. ولی همچنان با شور و هیجان از زمینش در نووا سکوتیا میگفت، الان آن ناحیه در همان عرض جغرافیایی جِنُواست و گرمایش در فصل تابستان به سی درجه میرسد، ولی زمستانش بدون شک سرد و پربرف است. بیفر گفت که گرفتن پروانه ی ساختمان در آنجا آسان است و بنزین نصف قیمت اینجاست.
از او پرسیدم چرا در زمستان به آنجا مهاجرت میکند، هوای اینجا برایش به اندازه ی کافی سرد نیست؟ گفت که اگر در زمستان به آنجا برود، به اندازه ی کافی وقت خواهد داشت تا تابستان که گردشگرها میآیند همهچیز را آماده کند. گفت که پیش از هرچیز باید درختهای جنگل را که برایشان اسبابکشی میکند، پس از تعطیلات میآید و همه ی وسایل خانهشان را در کانتینری میگذارد و آن را با کشتی به کانادا میفرستد و تا پایان ساختن ساختمان در انبار میگذارند. از او پرسیدم که تا وقت رفتنش کجا زندگی میکند. نگاهش جوری بود که انگار تاکنون دربارهاش فکر نکرده است. پرسیدم که نظر خانمش درباره ی این پروژه چیست؟ گفت که چنین کاری پروژه نیست، بلکه یک تصمیم قاطع است. بار دیگر پیش از رفتن من خواهش کرد که به کسی چیزی نگویم.
این کتاب با 172 صفحه، شمارگان 2 هزار و 200 نسخه و قیمت 8 هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما